محل تبلیغات شما



امروز باخبر شدم، مادر دوست وبلاگی 17. ساله، یعنی یاسی بانوی عزیز، آسمانی شدند.

نمیدونم چرا این روزهای بد تموم نمیشه. 

خودمم گرفتار مشکلات زیادی شدم و واقعا هر روز آرزوی مرگ میکنم، از طرفی خبرهای بد هم پی در پی از راه میرسند. 

خدایا. 

زان یار دلنوازم، شکریست با شکایت. 

خدایا چرا تموم نمیشه این روزهای بد. 

خداوندا به دوست عزیزمون صبر بده. 


در دل کوه غروب بر سر قله دور
قلعه ای از فولاد قد کشیده سوی نور
کسی از این همه مرد
دستی از این همه دست
فاتح قلعه نشد نه به تدبیر و نه زور

روح من آن کوه است
دلم آن قلعه سخت
که ندارد به درون ترس شکست
هر دم از جوشش خشم
یا غم و کینه و مهر
میرود برج دلم دست به دست
آه ای عشق و امید ، ای فاتح
فتح کن قلعه فولاد دلم
دلم از کینه و نفرت پوسید
برس ای عشق بفریاد دلم

روح من آن کوه است
دلم آن قلعه سخت
که ندارد به درون ترس شکست
هر دم از جوشش خشم
یا غم و کینه و مهر
میرود برج دلم دست به دست
آه ای عشق و امید ، ای فاتح
فتح کن قلعه فولاد دلم
دلم از کینه و نفرت پوسید
برس ای عشق بفریاد دلم


وقت از نی کر شدن

وقت عریان تر شدن

گم شدن پیدا شدن

بی در و پیکر شدن

آهنگ بالای نی از داریوش

رد شو از هر نابلد

در عبور از فصل بد

رو به این بی منظره

این غزل کش این جسد

این همه بی خاطره

این همه بی پنجره

خیل خود جلاد تلخ

این زلال باکره

بشنو از نی های نی

بشنو از بالای نی

بشنو از نی های نی

بشنو از بالای نی

تار یار ما بدار

خلوت ما بی حصار

مسلخ سبزینه ها

جنگل بی برگ و بار

بشنو از این زخم جان

بشنو از این ناگهان

بشنو از من بیدریغ

در حضور غایبان

رد شو از آوار برگ

رد شو از فصل تگرگ

رد شو از این زم حریر

رد شو از دیوار مرگ

پر کن از می نای نی

بغض سیل آسای نی

بشنو از دل ضربه ها

بشنو از آوای نی

وقت از نی کر شدن

وقت عریان تر شدن

گم شدن پیدا شدن

بی در و پیکر شدن

بشنو از نی های نی

بشنو از بالای نی

بشنو از نی های نی

بشنو از بالای نی

تار یار ما بدار

خلوت ما بی حصار

مسلخ سبزینه ها

جنگل بی برگ و باد

بشنو از این زخم جان

بشنو از این ناگهان

بشنو از من بیدریغ

در حضور غایبان

رد شو از آوار برگ

رد شو از فصل تگرگ

رد شو از این زم حریر

رد شو از دیوار مرگ. 

 

 


اگه هم صدام بودی هیشکی حریفم نمیشد

کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمیشد

تو اگه خواسته بودی تو اگه مونده بودی

موندنی ترین بودم عمق صدام کم نمیشد

اگه زخمی می شدم به دست تو مرحم بود

زخم قیمتی من محتاج مرحم نمیشد

اگه بارون عزیز با تو بودن می گرفت

گل سرخ قصه مون تشنه ی شبنم نمیشد

تو اگه خواسته بودی تو اگه مونده بودی

موندنی ترین بودم عمق صدام کم نمی شد


روزگار عجیبیه. آخرین ذره های اعتقادات از لابلای پرسشها و سوالات بی جواب. ای خالق هستی تو باید پاسخگو باشی اگر واقعا هستی! جانا به عهد خود وفا کن

هوای باغ پاییزم

شکفتن رفته از فالم

چنان بی یاور و یارم

چنان بیگانه با خویشم
که حتی سایه ام دیگر
نمی آید به دنبالم

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر که ترا شناخت ، جان را چه کند ؟ META یو پی اس در تهران